متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت بیست و چهارم :
ده سالی میشد که به غیر از شایان، پدرم و امیر، مرد دیگری اینگونه صدایم نکرده بود. دروغ بود اگر بگویم قلبم نلرزید، نه از عشق و این مسخرهبازیها، نه؛ لرزید چون دیگر آن سه مرد را نداشتم. هر چند شایان تظاهر میکرد هنوز هم پشتم را خالی نکرده؛ ولی منکه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حنانه
00حواسم باشه هیچوقت موهامو طلایی نکنم به موطلایی آلرژی گرفتم 😂